*علاقه و محبت شدیدی را که به تو ابراز کردم
دروغی بی پایان و در حقیقت نفرت من از تو بوده که
*روزبه روز بیشتر می شد هر چه بیشتر تو را می شناختم
به تو و فکر های درو غین تو بیشتر پی می بردم
*این احساس در قلم جای گرفت که بالاخره باید
از هم جدا شویم به هیچ وجه حاظر نیستم که
*روزی شریک زندگی تو باشم اگر چه عمر دوستی مان چو گلهای بهاری کوتا بود ولی
در همین مدت کم توانستم به طبیعت پست هوس های تو پی ببرم
*بسیاری از اخلاق و صفت تو برای من روشن شد و مطمئن هستم که
این خشونت،مایع تند خویی تو بالاخره بدبختم خواهد کرد
*اگر ازدواج بین ما سر بگیره تمام عمر را
در پشیمانی خواهم گریست و اگر چه انسان هر چه باشد پایانش جدایی است ولی جدا از هم
*خوشبخت خواهیم بود حالا لازم است بگویم که
این را مختصر بنویسم و چقدر ناراحت کننده است
*اگر باز هم می خواهی در صدد دوستی با من باشی بنابراین چیزی را که ازتو می خواهم
جواب نامه را ندهی چون فهمیدم که دوستی تو سراسرش دروغ و تظاهر تو
*محبٌت است و تصمیم گرفتم برای همیشه
تو و یادگاری های عشقت را فراموش کنم چون به هیچ وجه نمی توانستم
*خود را راضی کنم که دوستت داشته باشم و شریک زندگی تو باشم
سلام.حالا اگر می خواهی محبت مرا درک کنی و به محبت واقعی من پی ببری
بار دیگر نامه ام را یک خط در میان بخوان.خواهش میکنم
خواهش میکنم
نوشته های دیگران()